کسی را که به تو شنا یاد داد، غرق مکن.
اطلاعیه: باران عشق تنها سایت عاشقانه ایرانی که تلاش دارد دوستان خود را خوشحال کند شما دوستان برای حمایت امیدوارم با نظراتتون مارو حمایت کنید

داستان عاشقانه شهر فرشته ها

موضوع : داستان عاشقانه,عاشقانه

داستان عاشقانه شهر فرشته ها

rainlove_ir=S2 (105)

خلاصه داستان :

روزی مردی خواب عجیبی دید. دید که رفته پیش فرشته ها و به کارهای انها نگاه می کند. هنگام ورود دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیکها از زمین می رسند باز می کنند و انها را داخل جعبه هایی می گذارند.

 مرد از فرشته ای پرسید: شما دارید چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد گفت : اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم را از خداوند تحویل می گیریم .  مرد کمی جلوتر رفت . باز دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که کاغذ هایی را داخل پاکت می کنند و انها را توسط پیکهایی به زمین می فرستند . مرد پرسید :شماها چکار می کنید؟! یکی از فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم . مرد کمی جلوتر رفت ویک فرشته را دید که بیکار نشسته . مرد با تعجب از فرشته پرسید : شما اینجا چه می کنید وچرا بیکارید؟ فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است . مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی عده ی بسیار کمی جواب می دهند . مرد از فرشته پرسید :مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد : بسیار ساده فقط کافیست بگویند: خدایا شکر

امیدوارم از خواندن این داستان لذت برده باشید منتظر نظرات و انتقاداتتون هستیم.

دانلــــود
چه امتیازی می دهید؟
امتیاز 5.00 ( 1 رای )
۰ تا کنون ثبت شده است

تمام حقوق مادی و معنوی و طرح قالب برای "لباس مجلسی،اس ام اس ،رمان عاشقانه" محفوظ است و هر گونه کپی برداری خلاف قوانین می شود. گرافیک و طراحی : پارس تمز